روایتی درباره ازدواج شهربانو با امام حسین (ع) (قسمت سوم)
.: جـــوزا :.
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من / ورنه این دنیا که خندیدن نداشت....
http://youhosting.ir
نگارش در تاريخ پنج شنبه 14 تير 1390برچسب:, توسط هدیه صادقی

 

در اینکه شهربانو در چه تاریخی از ایران به مدینه انتقال یافته و به همسری امام حسین (ع) در آمده،

سه نظریه ی مشهور وجود دارد:

1) از برخی منابع استفاده می شود که اسارت شهر بانو و رسیدن وی به مدینه، در زمان خلافت

عمر صورت گرفته است.

۲) گروهی می نویسند که این موضوع در دوره ی عثمان بوده است.

3) برخی هم بر این عقیده اند که موضوع یاد شده ، در عصر خلافت امیر المومنین (ع) تحقق یافته است.

به هر حال این سه نظریه وجود دارد که هر سه قول در زیر آورده می شود:

الف) حضرت امام محمد باقر (ع) فرمود: چون دختر یزدگرد را نزد عمر آوردند،

دختران مدینه برای تماشای او سر می کشیدند. هنگامی که وارد مسجد شد، از پرتو صورتش

مسجد درخشان گردید.( کنایه از این که اهل مسجد از قیافه و جمال آن بانو شادمان و متعجب شدند.)

عمر به او نگاه کرد. دختر، رخسار خود را پوشاند و گفت: اف بیروج بادا هرمز!

(یعنی: وای! روزگار هرمز سیاه باد!) عمر گفت: این دختر، مرا ناسزا می گوید؟! ]

و خواست او را اذیت کن[  . امیر المومنین علی (ع) به عمر فرمود: تو این حق را نداری.

به او اختیار بده خود، مردی از مسلمانان را انتخاب کند و در سهم غنیمتش حساب کن

( منظور این که مهرش را از سهم بیت المال آن مرد حساب کن). عمر به او اختیار داد.

 دختر بیامد و دست خود را روی سر حسین (ع) گذاشت. امیر المومنین به او فرمود: نام تو چیست؟

گفت: جهان شاه. حضرت امیر (ع) فرمود: بلکه شهربانویه باشد. سپس به حسین فرمود: یا حسین!

از این دختر بهترین شخص روی زمین برای تو متولد می شود، و علی بن الحسین از او متولد گشت.

علی بن الحسین (ع) را ابن الخیرتین ( یعنی پسر دو برگزیده) می گفتند،

زیرا برگزیده خدا از عرب، هاشم بود و از عجم، فارس بود.

ب) در عیون الاخبار الرضا (ع) ،   از حضرت رضا (ع) ، روایت شده است که

عبدالله بن عامر کریز چون خراسان را فتح نمود، دو دختر یزدجرد بن شهریار را نزد

عثمان بن عفان فرستاد و او یکی را به امام حسن (ع) و دیگری را به امام حسین (ع) بخشید.

هر دو بانوی بزرگوار، بعد از تولد فرزندشان از دنیا رحلت کردند. در بحار آمده است که این قول،

 به صواب نزدیکتر است و بعید نیست که عمر در روایت اول،  تصحیف (خطا در نوشتن و خواندن)

عثمان باشد.

ج) شیخ مفید در کتاب ارشاد آورده است: امیر المومنین (ع) حریث بن جابر حنفی را در سمت

مشرق حکومت، جایی بداد. پس حریث دو تن از دختران یزدجرد را برای آن حضرت (ع) فرستاد.

پس حضرت علی (ع) شاه زنان را به پسرش حسین (ع) بخشید و دیگری را به محمد بن ابی بکر

بخشید و از آن زن قاسم پسر محمد بن ابی بکر به دنیا آمد. در این خصوص ذکر قول مسعودی خالی

 از لطف نیست. وی می نویسد:

جریان جهانشاه (شهربانو) و خواهرش این بود که این دو خواهر در زمان عمر بن خطاب اسیر شدند.

آنان را نزد عمر آوردند. عمر دستور داد آنان را برای فروش عرضه نمایند! ولی امیر المومنین علی (ع)

از این عمل جلوگیری کرد و فرمود: دختران پادشاهان را نباید در بازارها فروخت. آنگاه علی (ع)

زنی از انصار را دستور داد تا دست آن دو خواهر را گرفت و در میان مجلس مهاجر و انصار گردانید

و آنان را برای ازدواج عرضه کرد. اول کسانی که وارد شد امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بودند.

پس آن دو بزرگوار ایستادند و خطبه آنان را برای خودشان خواندند. آن دو خواهر هم گفتند:

ما غیر از شما کسی را قبول نمی کنیم. در مورد زمان ازدواج امام حسین (ع) با شهربانو

مشهور آن است که این ازدواج بین سالهای 35 و 36 هجری صورت گرفته است.

بنا بر آنچه که ذکر شد می توان به این نتیجه رسید که شهربانو پس از فتح ایران به دست سپاه اسلام ،

به صورت اسیر وارد مدینه شد. در مدینه با انتخاب خود، با امام حسین(ع) ازدواج کرد.

در مورد این که آیا این ازدواج در عصر خلافت عمر، عثمان و یا امیر المومنین علی (ع) رخ داد،

هر سه قول گفته شده است. ولی با توجه به اینکه امام سجاد(ع)، نخستین فرزند شهربانو،

در سال 38 هجری، در زمان خلافت علی (ع) متولد شد، به احتمال قوی، این ازدواج در عصر

خلافت عثمان یا در عصر خلافت علی (ع) واقع شده است، زیرا بعید است که امام حسین (ع)

بیش از ده سال شوهر شهربانو باشد ولی از او دارای فرزند نگردد.

لازم به ذکر است که در کتاب جلاءالعیون آمده است: قبل از آن که مدائن به دست مسلمانان بیفتد،

شهر بانو در خواب دید که حضرت رسول (ص) به همراه امام حسین (ع) داخل خانه او شد و

ایشان را برای حضرت امام حسین (ع) خواستگاری نمود و به او تزویج کرد. شهربانو گفت:

چون صبح شد، محبت آن امام (ع) در دل من جا کرد و پیوسته در خیال آن بزرگوار بودم.

چون شب دیگر به خواب رفتم، حضرت فاطمه (س) را در خواب دیدم که نزد من آمد و اسلام

را بر من عرضه کرد و من در خواب به دست آن حضرت (س) مسلمان شدم، پس فرمود:

لشکر مسلمانان بزودی بر پدر تو غالب خواهند شد و تو را اسیر خواهند کرد و به زودی

به فرزند من حسین خواهی رسید و خدا نخواهد گذاشت که کسی دست به تو رساند تا آنکه

به فرزند من برسی. حق تعالی نیز مرا حفظ کرد که هیچ کس به من دست نرسانید تا آن

 که مرا به مدینه آوردند. چون امام حسین (ع) را دیدم، دانستم همان است که در

خواب با حضرت رسول (ص) نزد من آمده بود و رسول خدا(ص) مرا به عقد او در آورده بود،

به این سبب او را اختیار کردم.

تا اینجا داستان آشنایی این دو بزرگوار تمام شد. اما در مورد ولادت حضرت سجاد(ع) انشاالله

در روز ولادت ایشان خواهم نوشت.

فردا اگر خدا بخواهد در مورد حضرت عباس خواهم نوشت.

پس تا فردا خدا نگهدار راستی سلام

اعیاد شعبانیه هم مبارک

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: